نوروز چه روزی است؟

 مقاله از سید محمد حسین مصدق 

مقدمه

شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان ضمن حدیثی از امام صادق(ع) اعمالی را برای نوروز ذکر کرده از جمله غسل، روزه، پوشیدن جامه پاکیزه، عطر زدن و همچنین چهار رکعت نماز و دعای بعد از آن که در مجموع بیانگر اهمیت نوروز بعنوان یک مناسبت مذهبی است. در برخی منابع نیز خوردن سه انگشت عسل و بخور شمع در این روز توصیه شده است.[1]

نوروز زمانی است که خورشید به اول برح حمل می رسد و آن آغاز سال و آغاز بهار و اصطلاحا زمان اعتدال بهاری است که طول مدت روز و شب در تمام نقاط زمین برابر می شود. ما ایرانیان طبق یک رسم دیرینه این روز را بعنوان آغاز سال خود عید میگیریم. قدمت این رسم چندان معلوم نیست برخی آن را تا حضرت نوح(ع) می رسانند و برخی به حضرت سلیمان نبی(ع) و برخی به حضرت حزقیل(ع) و برخی آن را به جمشید و برخی نیز به زرتشت نسبت می دهند. والله اعلم

علامه مجلسی نیز هر چند در زمان نوروز تردید می کند و اقوال مختلف را در این زمینه نقل می کند از جمله اینکه نوروز نزول خورشید به برج جدی (انقلاب زمستانی) است یا دهم ایار که از ماه های رومی است یا برج سرطان (انقلاب تابستانی) و غیره، اما در پایان، همان نظر عرف ایرانیان را که نزول خورشید به برح حمل و آغاز بهار است را ترجیح می دهد.

ما نیز در این مقاله حدیثی از امام جعفر صادق(ع) را محور بحث خود قرار می دهیم که در آن ضمن تأیید نوروز بعنوان آغاز بهار، مطالب دیگری نیز در اهمیت این روز بیان شده است
بقیه مقاله در ادامه مطلب
:

(بحار الأنوار، ج‏56، ص 92 )

 

عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع یَوْمَ النَّیْرُوزِ فَقَالَ ع أَ تَعْرِفُ هَذَا الْیَوْمَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا یَوْمٌ تُعَظِّمُهُ الْعَجَمُ وَ تَتَهَادَى فِیهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ ع وَ الْبَیْتِ الْعَتِیقِ الَّذِی بِمَکَّةَ مَا هَذَا إِلَّا لِأَمْرٍ قَدِیمٍ أُفَسِّرُهُ لَکَ حَتَّى تَفْهَمَهُ قُلْتُ یَا سَیِّدِی إِنَّ عِلْمَ هَذَا مِنْ عِنْدِکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ یَعِیشَ أَمْوَاتِی وَ تَمُوتَ أَعْدَائِی فَقَالَ یَا مُعَلَّى إِنَّ یَوْمَ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَخَذَ اللَّهُ فِیهِ مَوَاثِیقَ الْعِبَادِ أَنْ یَعْبُدُوهُ وَ لَا یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ أَنْ یُؤْمِنُوا بِرُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ وَ أَنْ یُؤْمِنُوا بِالْأَئِمَّةِ ع وَ هُوَ أَوَّلُ یَوْمٍ طَلَعَتْ فِیهِ الشَّمْسُ وَ هَبَّتْ بِهِ الرِّیَاحُ وَ خُلِقَتْ فِیهِ زَهْرَةُ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی اسْتَوَتْ فِیهِ سَفِینَةُ نُوحٍ ع عَلَى الْجُودِیِّ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَحْیَا اللَّهُ فِیهِ الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی نَزَلَ فِیهِ جَبْرَئِیلُ عَلَى النَّبِیِّ ص وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی حَمَلَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَى مَنْکِبِهِ حَتَّى رَمَى أَصْنَامَ قُرَیْشٍ مِنْ فَوْقِ الْبَیْتِ الْحَرَامِ فَهَشَمَهَا وَ کَذَلِکَ إِبْرَاهِیمُ ع وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَمَرَ النَّبِیُّ ص أَصْحَابَهُ أَنْ یُبَایِعُوا عَلِیّاً ع بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی وَجَّهَ النَّبِیُّ ص عَلِیّاً ع إِلَى وَادِی الْجِنِّ یَأْخُذُ عَلَیْهِمُ الْبَیْعَةَ لَهُ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی بُویِعَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فِیهِ الْبَیْعَةَ الثَّانِیَةَ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی ظَفِرَ فِیهِ بِأَهْلِ النَّهْرَوَانِ وَ قَتَلَ ذَا الثُّدَیَّةِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی یَظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا وَ وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی یَظْفَرُ فِیهِ قَائِمُنَا بِالدَّجَّالِ فَیَصْلِبُهُ عَلَى کُنَاسَةِ الْکُوفَةِ وَ مَا مِنْ یَوْمِ نَیْرُوزٍ إِلَّا وَ نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَیَّامِنَا وَ أَیَّامِ شِیعَتِنَا حَفِظَتْهُ الْعَجَمُ وَ ضَیَّعْتُمُوهُ أَنْتُم‏

 

ترجمه:

معلّى بن خنیس می گوید در نوروز نزد امام صادق علیه السّلام رفتم، فرمود: امروز را میشناسى؟ گفتم روزیست که عجمها بزرگش دارند و بهم هدیه دهند قربانت، فرمود: بکعبه‏اى که در مکّه است، این شیوه براى امریست دیرین که تفسیرش کنم برایت تا بفهمى، گفتم: اى آقایم، آن را از شما بدانم دوست‏تر است نزد من از اینکه مرده‏هایم زنده شوند و دشمنانم بمیرند، فرمود: در نوروز بود که خدا از بنده‏هایش پیمان گرفت او را بپرستند و شریک با او نیاورند، و برسولان و حججش بگروند و به ائمه علیهم السلام ایمان آرند.

نخست روز است که خورشید تابیده، باد وزیده، گل در زمین شکفته ، روزى که کشتى نوح بر جودى استوار شده، روزى که خدا در آن هزارها نفر که از ترس مرگ گریخته و مرده بودند زنده کرد، روزى که جبرئیل به پیغمبر فرود آمد روزى که پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله على علیه السّلام را بدوش گرفت تا بتهاى قریش را از فراز کعبه افکند و خرد کرد، و همچنین بود ابراهیم علیه السّلام، روزى که پیغمبر فرمود تا اصحابش‏ با أمیر المؤمنین بیعت کردند، روزى که پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله على علیه السّلام را بوادى جنیان فرستاد تا از آنها بیعت گیرد: روزى که دوباره مردم با على علیه السّلام بیعت کردند، روزى که بخوارج نهروان پیروز شد و ذو الثدیة را کشت، روزى که قائم ظهور کند و روزى که بدجّال پیروز شود و او را در مزبله کوفه بدار زند، نو روزى نیاید جز اینکه ما توقع فرج داریم زیرا از روزهاى ما و روزهاى شیعیان ما است، ایرانیان آن روز را حفظ کردند، ولى شما عربها آن را ضایع کردید.

 

شبیه همین مضمون در حدیثی دیگر چنین نقل شده:

(بحار الأنوار، ج‏56، ص 119 )

 

الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّ یَوْمَ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَخَذَ فِیهِ النَّبِیُّ ص لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع الْعَهْدَ بِغَدِیرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالْوَلَایَةِ فَطُوبَى لِمَنْ ثَبَتَ عَلَیْهَا وَ الْوَیْلُ لِمَنْ نَکَثَهَا وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی وَجَّهَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِیّاً ع إِلَى وَادِی الْجِنِّ فَأَخَذَ عَلَیْهِمُ الْعُهُودَ وَ الْمَوَاثِیقَ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی ظَفِرَ فِیهِ بِأَهْلِ النَّهْرَوَانِ وَ قَتَلَ ذَا الثُّدَیَّةِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی یَظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ وَ یُظْفِرُهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالدَّجَّالِ فَیَصْلِبُهُ عَلَى کُنَاسَةِ الْکُوفَةِ وَ مَا مِنْ یَوْمِ نَوْرُوزٍ إِلَّا نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَیَّامِنَا حَفِظَتْهُ الْفُرْسُ وَ ضَیَّعْتُمُوهُ ثُمَّ إِنَّ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ یُحْیِیَ الْقَوْمَ الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَأَمَاتَهُمُ اللَّهُ فَأَوْحَى إِلَیْهِ أَنْ صُبَّ عَلَیْهِمُ الْمَاءَ فِی مَضَاجِعِهِمْ فَصَبَّ عَلَیْهِمُ الْمَاءَ فِی هَذَا الْیَوْمِ فَعَاشُوا وَ هُمْ ثَلَاثُونَ أَلْفاً فَصَارَ صَبُّ الْمَاءِ فِی یَوْمِ النَّیْرُوزِ سُنَّةً مَاضِیَةً لَا یَعْرِفُ سَبَبَهَا إِلَّا الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ وَ هُوَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ سَنَةِ الْفُرْسِ قَالَ الْمُعَلَّى وَ أَمْلَى عَلَیَّ ذَلِکَ وَ کَتَبْتُهُ مِنْ إِمْلَائِه‏

 

ترجمه:

نوروز همان روزیست که پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم براى أمیر المؤمنین علیه السّلام در غدیر خم بیعت گرفت و اقرار بولایت او کردند، و خوشا بر آنکه بدان ثابت ماند، واى بر آنکه آن را بشکند، و روزیست که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله على علیه السّلام را بوادى جن فرستاد تا از آنها پیمان ستد، و روزیست که باهل نهروان پیروز شد و ذو الثدیة را کشت، و روزیست که قائم ما خاندان ظهور کند با کارگزاران و خدایش بدجّال پیروز گرداند و او را بر کناسه کوفه بدار زند، هیچ نوروزى نیاید جز آنکه ما در آن توقع فرج داریم، زیرا آن از روزهاى ما است که فرسش نگهداشتند و شما آن را گم کردید سپس یک پیغمبر از بنى اسرائیل از پروردگارش خواست مردمى را که بیرون شده بودند از خانه‏شان و هزارها بودند و خدا آنها را میرانید زنده نماید و خدا بدو وحى کرد که آب بر آنها بریزد، و در این روز بر آنها آب ریخت و زنده شدند، 30 هزار کس بودند، و آب پاشیدن در این روز سنت ثابتى شد و سببش را جز پایداران در علم ندانند، و آن نخست روز سال فرس است، معلى گوید آن را بمن دیکته کرد و من نوشتم.

 

و اما نتایجی که از محتوای حدیث می توان برداشت نمود:

1- نوروز آغاز بهار و شکفتن گیاهان

طبق فرمایش امام صادق(ع) نوروز روزی است که گیاهان شکفته می شوند و این تصریح است به اینکه نوروز اول فرودین یا اول فصل بهار و فصل رویش گیاهان است و بنابراین جای تردیدی در این زمینه باقی نمی ماند. و نیز در حدیث آمده است: اذا رأیتم الربیع فاکثروا ذکر النشور.

2- غدیر خم

غدیر خم در روز 18 ذیحجه سال دهم هجری واقع شده است که برحسب تقویم میلادی ژولینی برابر است با 16 مارس سال 632 محاسبات نجومی همچنین نشان می دهد که طول خورشید در این زمان 358 درجه است یعنی دو روز مانده به اول حمل یا اعتدال بهاری که بعبارتی می توان گفت این روز برابر است با 28 اسفند شمسی و باتوجه به اینکه چند روزی نیز مردم در غدیرخم توقف داشتند می توان گفت این واقعه دقیقا مصادف بوده است با نوروز.

3- جنگ نهروان

هرچند تاریخ قطعی جنگ نهروان مشخص نیست اما طبق برخی نقلها جنگ صفین در ربیع الآخر سال 37 آغاز شد[2] و 17 یا 18 ماه بطول انجامید[3]. در نتیجه پایان جنگ صفین باید در اواخر رمضان سال 38 هجری باشد و جنگ نهروان که با فاصله اندکی بعد از واقعه صفین و پس از جریان حکمیت درگرفت باید در ماه شوال سال 38 باشد. و اما قول ابن شهرآشوب که واقعه نهروان را 19 صفر سال 39 گفته است به نظر بعید است. محاسبات نجومی نیز نشان می دهد که نوروز در آن سال مصادف بوده است با 19 شوال سال 38 هجری.  و چه بسا منجمی که امیرالمؤمنین(ع) را از جنگ در این روز نهی کرد نوعی عقیده به حرمت نوروز داشته اما حضرت فقط تابع امر خداست و اتفاقا این روز برای حضرت خوش عاقبت و با پیروزی مقرون گشت.[4] مؤید دیگر بر این مطلب آن است که در برخی روایات، به مقارنه بین دو سیاره اشاره شده است « قد اتصلت فیه کوکبان...»[5] که محاسبات نجومی نیز دقیقا مقارنه ای بین سیارات زهره و مشتری در همان ایام را نشان می دهد. این مقارنه در تاریخ 14 مارس 659 میلادی ژولینی (چهار روز مانده به نوروز) در آسمان شامگاهی قابل مشاهده بوده که طی آن سیاره زهره و مشتری به فاصله بسیار نزدیک (در حدود 2 دقیقه قوسی) رسیده اند بطوریکه از دید ناظر زمینی اصطلاحاً دو سیاره به یکدیگر اتصال یافته اند.

4- استقرار کشتی نوح(ع)

طبق آنچه در اخبار و قصص انبیاء(ع) آمده حضرت نوح(ع) با دیدن شکوفه ای سرسبز که کبوتر با خود آورده بود متوجه پایان طوفان گردید و دستور پیاده شدن از کشتی را داد. این برگ سبز همچنین نشانه آغاز فصل بهار نیز می باشد و بنابراین استقرار کشتی با نوروز مصادف بوده است. از این رو مردم باستان (بابلیان یا مصریان) نقش یک کشتی بزرگ به همراه کبوتر را با ستارگان آسمان ترسیم کردند که هم اکنون نیز بعنوان دو صورت فلکی در آسمان شناخته می شود.

5- ماجرای خروج هزاران ایرانی از دیارشان

در تفسیر آیه « الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت»[6] آمده است که یکى از پیغمبران بنام حزقیل[7] به سرزمینی رسید که اهل آن همگى مرده بودند حزقیل(ع) عرض کرد خداوندا اینها را چگونه زنده خواهى نمود امر شد که مقدارى آب بر روى خاکهاى آنها بریز و بخواه تا زنده شوند حزقیل(ع) مقدارى آب ریخت و از خداوند تقاضاى اعاده آنها را بحیات و زندگانى نمود فورا همگى زنده شدند و بین سى سال تا هفتاد سال مجدّدا زندگى نمودند و این قضیّه در روز اوّل فروردین یعنى روز اوّل بهار واقع شده باین واسطه ایرانیان روز اوّل فروردین را عید میگویند و کلمه عید مأخوذ از عود و اعاده است.[8]

اما سوال اینجاست که این افراد چه کسانی بودند و به چه علت از دیارشان خارج شدند و آیا این واقعه در اسناد تاریخی گزارش شده است؟

طبق آنچه در حدیث آمده است اینها در حدود 30 هزار نفر بودند که بخاطر شیوع طاعون و یا حادثه ای دیگر از شهرهای خود خارج شدند و به بیابان ها فرار کردند اما نتوانستند خود را از مرگ نجات دهند و مدت مدیدی مرده بودند بطوریکه اجساد آنان متلاشی شده بود که در آن هنگام با دعای حضرت حزقیل و ریختن آب بر آن اجساد به اذن خداوند همگی زنده شدند و از این رو ایرانیان این روز را که اول فروردین بوده است بعنوان عید نوروز می شناسند و همچنین آب پاشیدن به بدن یا غسل کردن در این روز نیز مرسوم شد. در اسناد تاریخی چنین مرگ دسته جمعی ظاهرا دیده نمی شود بجز یک مورد که در تورات اشاره شده و البته معلوم نیست چقدر صحت داشته باشد. داستانی که در تورات آمده بطور اجمال آنست که در زمان خشایار شاه با دسیسه یک مرد یهودی بنام مردوخای و دختر عمویش هدسه، حکمی به امضاء شاه میرسد که بر طبق آن یهودیان اجازه پیدا می کنند تا بدخواهان خود (ایرانیان) را به قتل برسانند و از شهرها بیرون کنند. گفته می شود در آن روز که مصادف با روز 13 فروردین بوده در حدود 80 هزار ایرانی کشته شدند. یهودیان هر ساله این روز را و در واقع این نسل کشی را بعنوان عید پوریم جشن می گیرند! و ایرانیان هر ساله به یاد این روز از خانه های خود بیرون می روند و به دشت و بیابان پناه می برند چون در آن زمان هرکس در خانه می ماند کشته میشد.

البته همانطور که عرض شد ما معتقدیم بسیاری از مطالب تورات ساختگی است و این داستان نیز ممکن است از جمله همین اسرائیلیات باشد اما آنچه که جای تأمل دارد این است که یهودیان این داستان را باور دارند و به آن افتخار می کنند و این روز را بعنوان روز نجات یهود جشن می گیرند در حالیکه فراموش کردند همین ایرانیان بودند که قبلا به فرماندهی کورش آنان را از اسارت و شکنجه پادشاهان بابل نجات دادند.

6- نگهداشتن نوروز توسط ایرانیان

در حدیث تصریح شده که ایرانیان نوروز را نگهداشتند. این مطلب را ما در آثار بجا مانده از زمان ساسانیان مشاهده می کنیم. بناها و چارطاقی های ساسانی که زمانی تصور میشد آتشکده بوده اکنون کاربردهای نجومی آنها از جمله در رصد و تعیین چهار فصل (اعتدالین و انقلابین) به اثبات رسیده است.

7- روز بت شکنی علی(ع) و ابراهیم(ع)

در خصوص ماجرای حضرت ابراهیم(ع) و شکستن بت ها، مفسرین در ذیل آیه «فنظر نظره فی النجوم فقال انی سقیم فتولو عنه مدبرین»[9] نوشته اند که مردم در آن روز مراسم جشنی داشتند که حضرت ابراهیم(ع) از شرکت در آن مراسم ابا نمود و در حالیکه مردم به جشن مشغول بودند حضرت به بت خانه رفت و بت ها را ویران نمود و تبر را به دوش بت بزرگ نهاد. این جشن و مراسم بر اساس حدیث امام صادق(ع) همین عید نوروز بوده است و محل پادشاهی نمرود نیز در مناطق غربی ایران باستان بوده است.

اما در مورد شکستن بتهای کعبه توسط علی(ع) ظاهرا ماجرا مربوط به فتح مکه نمی باشد بلکه طبق برخی اخبار این جریان قبل از هجرت بوده و تاریخ آن مشخص نیست چنانچه از حضرت علی(ع) نقل شده که من بهمراه پیغمبر رفتم تا خانه کعبه و پیغمبر بمن فرمود بنشین و بدوشم بالا رفت و او را بلند کردم و دید من توانائى ندارم، و او نشست و من بدوش او بالا رفتم، و مرا بلند کرد تا خیال کردم به افق‏ آسمان رسیدم و بت‏هاى مس و آهن بر کعبه بود و من آنها را از همه سو جمع کردم و چون همه را بدست آوردم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود آنها را پرت کن، آنها را پرت کردم و مانند شیشه خرد شدند، سپس فرود آمدم و با رسول خدا مسابقه کردم تا در خانه‏ها نهان شدیم از ترس اینکه کسى بما برخورد. اخبار باین مضمون دلالت دارند که این بت‏شکنى پیش از هجرت بوده، و گر نه ترس و نهانى آنها از مردم معنا نداشته.[10]

8- یوم الزینه

برخی مفسرین در ذیل آیه «قال موعدکم یوم الزینه و ان یحشر الناس ضحی»[11] روز زینت و تجمع مردم که میعادگاه ساحران فرعون و حضرت موسی(ع) بود را روز نوروز دانسته اند. ابن عباس ماجرا را اینگونه نقل می کند: [12]

آن روز روز دهم محرم (عاشورا) بوده است که در آن سال با روز شنبه اوّل فروردین (نوروز) نیز مطابقت داشته و در آن روز مردم از تمام آفاق در اسکندریه جمع شدند، وقتى همه مردم اجتماع کردند و جادوگران آماده شدند، موسى در حالى که به عصاى خود تکیه زده بود در کنار هارون وارد مجلس شد و به ساحران گفت: واى بر شما، به خداوند افتراء و دروغ نبندید، چون عذاب دردناکى شما را فرا خواهد گرفت، وقتى ساحران این مطلب را شنیدند به یک دیگر گفتند: این کلام سخن یک ساحر نیست، امّا گفتند: امروز در مقابله با تو سحر و جادویى ارائه مى‏کنیم که هرگز نظیر آن را ندیده‏اى، آنگاه عصاها و طنابهاى خود را که شصت شتر آنها را حمل مى‏کردند پیش آوردند و موسى به آنها گفت: شما شروع کنید، آنها عصاها و ریسمانهاى خود را انداختند و ناگهان همه آن وسایل به مارهایى به بزرگى یک کوه تبدیل شدند، و همه صحرا را پر کردند و بعضى بر پشت بعض دیگر سوار شده و به حرکت در آمدند، در این لحظه موسى در نفس خود احساس ترس و وحشت کرد و با خود گفت: به خدا قسم اگر این عصاها در دست اینها باشد به مارهایى مبدّل خواهد شد که عصاى من نمى‏تواند با آنها مقابله کند.

امّا خداى عزّ و جلّ به او وحى نمود: نترس همانا تو برتر از آنهایى، آنچه را بدست دارى بیانداز، همه سحر آنها را مى‏بلعد، چون آنچه آنها انجام مى‏دهند فقط سحر و جادوست و جادوگران رستگار نمى‏شوند، پس موسى عصاى خود را انداخت و ناگهان به اژدهایى عظیم الجثه تبدیل شد که رنگى سیاه داشت و بر چهار پا ایستاد و چشم همه را خیره کرد و آنچنان خشمگین بود که همه از ترس میخکوب شدند، طول آن از یک شتر قوى و گردن دراز بلندتر بود و دمى داشت که از فراز دیوار شهر عبور مى‏کرد و سرش از طرف دیگر، و با دمش به هر چیزى که ضربه مى‏زد آن را مى‏شکست و نابود مى‏ساخت تا آنجا که صخره‏ها و دیوار خانه‏ها را ویران نمود و به آتش کشید، از دو سوراخ بینى او آتش مسموم‏ کننده‏اى بیرون مى‏زد و بر روى فرق سرش موهایى مانند نیزه داشت. آن اژدها بزودى متوجّه عصاها و ریسمانهاى جادوگران شد که مردم آنها را بصورت مارهایى مى‏دیدند و یکى یکى همه آنها را بلعید تا آنجا که حتّى یکى از آنها در وادى باقى نماند و مردم پا به فرار گذاشتند و عدّه‏اى زیر دست و پاى دیگران هلاک شدند تا آنجا که در آن روز بیست و پنج هزار نفر کشته شده و فرعون مرعوب و شکست خورده از وحشت به زیر افتاد و در آن روز چهل بار از ترس خود را ملوث نمود. وقتى جادوگران این منظره را مشاهده کردند، با خود گفتند: اگر این امر سحر و جادو بود ما آن را مى‏شناختیم و اگر سحر بود پس عصاها و ریسمانهاى ما چه شد؟ در نتیجه به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار جهانیان، پروردگار موسى و هارون ایمان آوردیم.[13]

9- نابودی دجال

برخی اسناد واژه دجال را از واژه ضحاک که معرب واژه دهاک (اژی دهاک) است دانسته اند که آن اژدهای افسانه ای ایرانیان و غول پلیدی هاست. طبق نقل هایی که البته صحت و سقم آن چنان معلوم نیست گفته می شود فریدون، ضحاک ماردوش را مغلوب ساخت و او را در کوه دماوند دربند کشید. و آن هنوز زنده است تا اینکه در آخرالزمان دوباره از زیر زمین سر برآورده و همه جا را به فساد و تباهی می کشاند. طبق متون اوستا فردی بنام «سوشیانت» که منجی آخرالزمان است این غول را به هلاکت می رساند.

البته اخبار و احادیث نیز در زمینه دجال بسیار است که در اینجا مجال ذکر نیست. اجمالا اینکه خروج دجال از جمله علائم حتمی ظهور مهدی آل محمد(عج) است که توسط حضرت عیسی(ع) کشته می شود. البته روز این واقعه در هیچ کجا ذکر نشده است اما قطعا می توان چنین روزی را نوروز معنوی شیعیان و بشریت دانست. چنانچه در حدیثی از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده است: نوروز هر روزی است که در آن گناه و معصیت نباشد. و نیز در جایی دیگر فرموده اند: نوروز ما هر روز است.[14]



[1] . مجلسی، بحار، ج56، ص140

[2] . ابن مغازلی، مناقب الامام علی ابن ابیطالب(ع)، ص61

[3] . دیلمی، ارشاد القلوب، ج2، ص248

[4] . مجلسی، بحار، ج55، ص224

[5] . احتجاج، ج1، ص239

[6] . سوره بقره آیه 243

[7] . یکی از پیغمبران بنی اسرائیل که نامهای متعددی برای او ذکر شده از جمله حزقیل، ارمیا، عزیر و برخی نیز او را ذوالکفل می دانند. قبر محقری نیز در شهر دزفول وجود دارد که منسوب به اوست.

[8] . وجدانی، الفین، ص999

[9] . سوره صافات آیات 88-90

[10] . مجلسی، بحار، ج56، ص138

[11] . سوره طه آیه 59

[12] . مشایخ، قصص انبیاء (قصص قرآن)، ص378

[13] . به نظر نگارنده توصیفی که ابن عباس از اژدهای موسی(ع) آورده است بسیار شبیه دایناسورها و حیوانات عظیم الجثه ماقبل تاریخ است که امروزه فسیل های آنها در نقاط مختلف دنیا یافت شده است.

[14] . شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص300